نظریه ی پاولف درباره ی هیپنوتیزم

نظریه پاولوف درباره هیپنوتیزم  : این نظریه ، یکی از علمی‌ترین نظریاتدر زمینه هیپنوتیزم است. براساس این نظریه حالت خواب در سراسر نیم کره‌های مغز منتشر می‌شود. این پدیده بطور ناگهانی صورت نمی‌گیرد وکانونهای فعال و بیدار در مغز باقی می‌مانند که باعث ایجاد حالتی بین خواب و بیداری می‌شود و همین نقاط بیدار است که ارتباطی بین فرد و هیپنوتیزم کننده ایجاد می‌کند. در این نظریه شخص هیپنوتیزم شونده مانند کسی است که بطور طبیعی به خوابرفته ولی به دلیل وجود نقاط بیدار درمغز ، سخنان عامل را می‌فهمد و نسبت به تحریکات و جریانات خارجی ، بی توجه است. نظریات نوین در ارتباط با هیپنوتیزم نظریات یاد شده هر کدام بخشی از واقعیات خواب هیپنوز را بیان می‌کند و به تنهایی ماهیت آنرا نمی‌توانند مشخص نمایند. با تلفیق چند روش باهم می‌توان افراد را به خوابهای عمیق هیپنوز برد برخی سوژه‌ها حتی به کمک تلفیق نظریاتی هم به خواب هیپنوز نمی‌روند. اما بعد از چند جلسه ، مقاومت سوژه شکسته شده و حالت خواب عمیق در سوژه ایجاد می‌شود.........

چهره شناسی از روی مو

● شناخت رفتار از چگونگی حالت موها » خانم هایی که موهایشان را از پشت گوش هایشان محکم میبندند انسان هایی گوشه گیر هستند که اغلب میل به عزلت وتنهایی دارند، این ها راحت به دیگران اطمینان نمیکنند. » خانم هایی که با موهایشان بازی می کنند و گاهی آنها را بالا می بندند، تا حدی که جزیی از گردنشان مشخص می شود، بیانگر آن است که آنها از هرچه که آزادی شان را مقید میکند بیزارند و انسان هایی راحت طلب هستند و از برقراری رابطه با مردم خشنودند. » خانم هایی که عادت دارند غالبا موهایشان را دور انگشتانشان بپیچند و بازی کنند، معمولا خواستار جلب توجه دیگران هستند و دوست دارند که مردم دوستشان بدارند و از آنها تعریفکنند. » خانم هایی که دائما به موهایشان دست می زنند و اسباب سرگرمی آنهاست، کسانی هستند که نازپرورده و لوس هستند و ماجراجویی و مبارزه طلبی را دوست دارند. ● شناخت شخصیت از رنگ مو » موهای سیاه : اشخاصی که موهای سیاه دارند، دارای شخصیتی قوی و استوار و پرچذبه هستند، دوست دارند عصبانیت خود را ظاهر کنند، بسیار ساده و زود عصبانی می شوند و در مقابل امور سخت، صبر و استقامت زیادی از خود نشان می دهند، بسیار صبورند و در بسیاری از امور هم خواستار نوگرایی و تجدد می باشند در تنها چیزی که ممکن است در تغییرش تردید نشان دهند، همان تغییر رنگ موهایشان می باشد ، چنین افرادی دارای شخصیتی آرام و رومانتیک می باشند. » موهای قهوه ای تیره : اشخاصی که دارای موهای قهوه ای تیره هستند ذاتاانسان های غریبی به شمار می روند که گاهی گوشه گیر و گاهی اجتماعی هستند، نسبت به کودکان علاقه زیادی نشان می دهند و حتی با آنها بازی هم می کنند ، از راه های بسیار ساده به دنبال کسب شهرت هستند و بعضی اوقات خجالتی هستند ، گاهی هم بی باک هستند و می توان گفت انسان هایی متجدد میباشند وبسیاری از اوقات هم به تغییر دادن رنگ موی خود علاقه نشان می دهند زیرا احساس خستگی و تکراری بودن نسبت به هر چیز که در اطرافشان است میکنند. » موهای خرمایی مایل به قرمز : این افراد انسان هایی بسیار غریب و عاطفیبشمار می روند و گاهی هم بدذات می شوند ، بدبین و بدچشم نسبت به هر چیزی و در تصمیمات خود عجول و شتابزده و همه شاهدند که آنها اشخاصی هستند مغرور به علم خود و مردان ثروتمند و زیبا آنها را براحتی جذب می کنند و باعلم به اینکه زیبایی فانی و از بین رفتنی است، آنها عاشق زیبایی هستند. » موی بور : افرادی که دارای موهای بور هستند شخصیت شان به زیبایی شان وابسته است ، انسان هایی هستند با اعتماد به نفس بالا و غالبا از آنچه می بینند دستپاچه و هول میشوند ، انسان هایی بسیار اجتماعی هستند که دوست دارند با هر شخص غریبه ای آشنا شوند و مردم را خیلی دوست دارند ، بعضی از آنها به زیبایی شان مینازند و به خاطر رنگ موهایشان مغرور میشوند!

داروهای هومیوپاتی

داروهای هومیوپاتی این داروها منشا طبیعی دارد که بیش از ‪ ۷۰‬درصد گیاهان، ‪ ۲۰‬درصد عناصر کانیها و مواد طبیعی تهیه می‌شوند. هومیوپاتها با نگرش به ویژگیهای گیاهان بر روی بدن از آنها در تهیه دارو بهره می‌برند. برای اینکه مفهوم این عبارت کاملاً درک شود باید مثالی را در نظر بگیریم. یکی از داروهای رایج در درمان بیماری‌های قلبی دیگوکسین است. این دارو از گیاهی به نام گل انگشتانه به دست می آید. کلیه گزارشات سم‌شناسی نشان می‌دهند که مسمومیت با دیگوکسین باعث کاهش شدید ضربان قلب می‌شود و جالب است که همین دارو در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی شفا بخش است دیگوکسین که علامت اصلی مسمومیت با آن کاهش ضربان قلب است در مطب پزشکان متخصص قلب به عنوان داروی اصلی درمان بیماران نارسایی قلبی که از کاهش ضربان قلب رنج می‌برند از این دارو استفاده می‌شود. این نمونه‌ای است از درمان هومیوپاتی. مثال دیگر اینکه خوردن پیاز و حتی استشمام بوی آن می‌تواند باعث آبریزش و سوزش بینی و اشکریزش شود. همه این علایم را در سرماخوردگی مشاهده میکنیم.پزشکان هومیوپات از این همانندی بهره می‌گیرند و بوسیله دارویی که به شیوه خاص هومیوپاتی از پیاز قرمز تهیه شده استرا جهت درمان بیماران مبتلا به سرماخوردگی به کار می‌گیرند. نام این دارو Allium Cepa می‌باشد که برای سرما خوردگیهایی از نوع خارش چشم، گلو و آبریزش بینی و چشم، حساسیت و قرمزی چشم همراه با عطسه می‌باشدکه می‌توان با نوجه به علائم دیگر موجود در بیمار از این دارو و یا داروهای دیگر مربوط به سرما خوردگی با مشورت هومیوپات استفاده کرد.. یکی دیگر از داروهای سرشناس هومیوپاتی داروی Ipecacuanha است (آی په کاکوانا) که به گونه اختصاری IP هم نوشته می‌شود. این دارو در پزشکی رایج هم بهره گیری می‌شود، منتها به نام قی‌آور. بنابراین بر پایه فلسفه پزشکی هومیوپاتی که می‌گوید هر بیماری‌ای با داروی همانند آن درمان می‌شود، چون این دارو در کسان تندرست ایجاد تهوع می‌کند، بی گمان زمانی که شخصی دچار تهوع باشد، در صورتی که به شیوه مناسبو با دوز مناسب استفاده گرددو با سایر علائم دارو مطابقت داشته باشدمی تواند با تحریک سیستم ایمنی موجب درمان آن گردد. منشا این دارو، گیاه Cephaelis ipecacuanha است. کسانیکه نیازمند این دارو هستند، کم وبیش در همه شرایطدچار تهوع هستند. فردی را تصور کنید که دچار تهوع همیشگی است و در هیچ وضعیتی از آن رهایی ندارد. سردردش همراه تهوع است، دشواریهای گوارشی همراه تهوع .... بیشتر چند نشانه ویژگی دیگر هم به تشخیص درست این دارو کمک می‌کنند. برای نمونه زبان بیمار تمیزو بدون بار است و بیشتر تشنه هم نیست. تصور کنید که تجویز دوز مناسبی از این دارو، به‌سرعت و آسانی شخص را از این مصیبت رها می‌کند. لازم به ذکر است که به هیچ وجه سرخود دارو مصرف نکنید و حتماً با یک هومیوپات زبردست رایزنی نمایید. نحوهٔ تهیهٔ داروهای همیوپاتی مادهٔ مورد نظر را درون الکل ۶۰٪ می‌ریزند و در طی دو هفته آن را از صافی عبور می‌دهند. به مادهٔ بدست آمده، محلول مادر می‌گویند. برای کم کردن و در واقع از بین بردن مواد سمی آن، از محلول مادر یک قطره (cc ۱) برداشته و در ۹۹ قطره (۹۹ cc) آب می‌ریزیم. با این کار، محلول ۰٫۰۱ بدست می‌آید. دوباره یک سی سی از این محلول را در ۹۹ سی سی آب می‌ریزیم و این بار محلول ۰٫۰۰۰۱ بدست می‌آید. بین هر مرحله رقیق سازی، شیشه حاوی محلول را به تعداد ۱۰۰ الی ۲۰۰ بار با تکانهای شدید ضربه‌ای به هم می‌زنیم. این عمل در تهیه داروهای هومیوپاتی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و تنها با رقیق کردن نمی‌توان به قدرتهای بالاتر دست یافت. اگر به رقیق کردن محلول تا ۱۲ بار ادامه دهیم، محلول ۱۰ به توان منفی ۲۴ به دست می‌آید که از عدد آووگادرو کوچک‌تر می‌شود. که این بدین معنی ست که حتی یک مولکول از این ماده در محلول وجود ندارد. این عمل را تا ۱۰۰ و یا ۱۰۰۰ بار تکرار می‌کنند و جالب اینجاست که هر جه محلول رقیق تر می‌شود، خاصیت دارویی آن قوی تر می‌شود. هر چند که این موضوع موجب می‌شود که بسیاری به هومیوپاتی به دیده تردید بنگرند ولی تحقیقات ملکولی، حیوانی وانسانی که متدولوژی تحقیق را رعایت کرده اند نشان می‌دهند که این محلول‌های فوق رقیق قادرند که به نحو موثری عمل کنند. نحوه ي نگهداري داروهاي هوميوپاتي: داروهاي هوميوپاتي به علت خواص خاص خود ممكن است در شرايط خاصي بي اثرشوند:مثل سرما و گرما ي زياد. محيطنقش موثري در خراب شدن داروها دارد.از سوي ديگرقرار گرفتن در ميدانمغناطيسي وسايل برقي نيز در بي اثر شدن دارو نقش دارند. نور زيادو مستقيم خورشيد نيز از عوامل موثر شناخته شده است. عطر و ادوكلن نيز نبايد در كنار داروهاي هوميوپاتي نگهداري شوند.

دراکولا چیست؟

شخصیت دراکولای خون آشام : به گونه ای دراکولا شخصیت پردازی شده، که برای خواننده تنها یک حیوان خونخوار، وحشی و زشت به نظر نیاید(در فیلمها در مورد خون خواری دراکولا بیش از حد اغراق می شود). بلکه اشراف زاده ای تنها و مرموزی است که همهٔ اطرافیان خود را از دست داده. هم چنین یکی از شخصیتهای داستان به نام جاناتان هارکر وقتی وارد قصر کنت دراکولا می‌شود با برخورد مودبانه و احترام آمیز او مواجه می گردد. بر اساس یادداشتهای هارکر جناب کنت دراکولا کتاب خواندن را بسیار دوست دارد و دارای یک کتابخانهٔ بسیار بزرگ و غنی از کتوب با ارزش و کهن است، به گفتهٔ خود دراکولا: کتابهایش بهترین دوستانش هستند و در هر شرایطی او را یاری کردهاند . کنت دراکولا موجودی بسیار تنها است و خود او می گوید: به علت از دست دادن عزیزان بیشماری از سالها قبل، با شادی و شادمانی وداع گفته و در حالحاضر در دنیای تاریکی از غم و اندوه زندگی می کنم که خوشی و خوشحالی در آنجایی ندارد.>> دراکولا در ادبیات و سینما : شخصیت دراکولا مشهورترین خون‌آشام در ادبیات و سینما است و در آثار بسیاری که پس از کتاب برام استوکر به وجود آمده‌اند ظاهر شده‌است. فیلم دراکولای برام استوکر به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا بر پایه همین رمان ساخته شده‌است. دراکولا، مردی فراتر از افسانه : اصلیت افسانه دراکولا از کشور رومانی نشات می‌گیرد که به دلیل هیجان و وحشت خاص این روایت به تمام نقاط دنیا منتقل شده‌است. این کتاب توسط جمشید اسکندانی به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۷۶ منتشر شده است. کنت دراکولا فرمانروای قسمت جنوبی رومانی بوده .وی شخصیتی خشن و ستم گر داشته است . او برای فرمان بردن مردمانش قصر خود را با رنگ قرمز رنگ آمیزی کرده بود و از تماثیل وحشت آور و تخیلی مزین کرده بود. او حتا در زمان خودش هم به نام دراکولا – پسر اژدها - شناخته میشد، وی همیشه لباسهای تیره رنگ بر تن می کرد آستر شنل خود را از مخمل قرمز رنگ دوخته بود و همیشه شراب سرخ مینوشید. به همین سبب مردم گمان میکردند که وی خون آشام است. او در سالهای تحول قرون وسطا به عصر رنسانس، به نبرد با عثمانیان مسلمان پرداخت تا از ورود آنها به سرزمین خود جلوگیری کند. کنت درا کولا در قلعه خود در جنوب رومانی امروزی مدفون است.در جزوه ای که بلافاصله پس از مرگ وی در سال 1476، در نورمبرگ آلمان منتشر شد، فهرستی از جنایات او آمده است از جمله اینکه او پس از غذا دادن به گدایان در دربار خود، همه آنها را به آتش کشید، چون عقیده داشت که آنها بی دلیل غذای مردم را میخورند و نمیتوانند بهای آن را بپردازند. آخرین بازمانده وی " کنت ماروین دراکولا " سال ۲۰۰۵ در اسپانیا در گذشت. چون وی مجرد بود و فرزند و خویشاوندی نداشت اراضی بسیار وسیع و اموالش را دولت رومانی به تصرف دراورد . اینک جنگل و قلعه دراکولا جزء آثار دیدینی رومانی به شمار می روند. منابع: یادداشتهای جاناتان هارکر نوشتهٔ برام استوکر مجله اینترنتی فریا(www.farya.com)

دمفیر

یک دمفیر (به انگلیسی : Dhampir ) در فلکلور بالکان به فرزند پدری خون‌آشام و مادری انسان گفته می‌شود .دمفیرها معمولا قدرت خون‌آشام‌ها را دارند ولی ضعف آن‌ها(مانند حساسیت به نور) را ندارند. معمولاً دمفیرها به شکارچیان خون‌آشام‌ها بدل می‌گردند. از دمفیرهای معروف در فرهنگ می‌توان به شکارچی خون‌آشام دی اشاره کرد.

خون آشام چیست؟

خون‌آشام در افسانه‌ها و خرافات مردم اروپا ، موجودی زنده‌است که شب‌ها از گور بیرون آمده و برای تغذیه خود از خون مردم می‌مکد. در این تخیلات، خون‌آشام‌ها دندان‌های نیش‌بلندی دارند که با آن‌ها از گردنزندگان خون می‌مکند، و معمولاً دارایقدرت‌های فوق بشری از جمله زندگی جاوید هستند. در داستان‌های زیادی خون‌آشام‌ها مردم را به بردگی می‌کشند و خود آنها را نیز به خون‌آشام تبدیل می‌کنند. رسم بر این است که برای دور کردن خون آشام‌ها طلسم‌های ویژه‌ای استفاده شود. برای کشتن او باید سرش را از تن جدا کرد و میخی بلند را به قلب او فرو کرد. خون‌آشام‌ها از باورهای خرافی به ادبیات کلاسیک و نوین جهان وارد شده‌اند و امروزه کتاب‌ها و فیلم‌های فراوانی با داستان‌های متفاوت در مورد آنها ساخته می‌شود. مشهورترین شخصیت خون‌آشام در عرصهٔ ادبیات، دراکولا نام دارد که زادهٔ ذهن برام استوکر نویسندهٔ بریتانیایی است. خون‌آشام‌ها در ادبیات: *. ۱۷۴۸ - شعر خون‌آشام نوشتهٔ هنریش اوگوست اوزنفلدر *. ۱۷۷۳ - لنور نوشتهٔ گوتفرد اوگوست برگر *. ۱۷۹۷ - عروس کورینث نوشتهٔ گوته *. ۱۸۱۳ - جیائور اثر لرد بایرون *. ۱۸۱۹ - خون‌آشام نوشتهٔ جان پولیدوری *. ۱۸۹۷ - دراکولا نوشتهٔ برام استوکر *. ۱۹۷۶-۲۰۰۳ - تاریخچهٔ خون‌آشام نوشتهٔ آن رایس *. قصه‌های سرزمین اشباح (ترجمه درست قصه‌های سرزمین خون آشامان) اثر دارن شان *. ۲۰۰۵-۲۰۰۸ - سری گرگ و میش یا شفق نوشته استفانی میر *. رمان خون‌آشام نوشته ال. جی. اسمیت خوش‌آشام‌ها در سینما: *. دراکولای برام استوکر به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا *. دنیای مردگان *. سه‌گانهٔ تیغه: تیغه ، تیغه ۲ ، تیغه ۳ *. پسران گمشده *. نوسفراتو *. گرگ و میش *. سیرک عجایب *. خاطرات یک خون‌آشام *. مصاحبه با خون‌آشام *. بگذار وارد شوم خون‌آشام‌ها در تلویزیون: *. خاطرات خون‌آشام *. سوپرنچرال (در برخی اپیزودها)

جن جانوریست با شعور

جن جانوریست باشعور ا ۱-در مورد جن ها چه می دانید , آیا میدانید: جن جانوریست دارای شعور؛ و فیزیکی غیر ارگانیک ؛ که از لحاظ شان وجودی ؛ از دید ادیان پایینتر از انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد .درفرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب بهآن جن و در فرهنگ لاتین demon یا jinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که؛ پوشیده شده ؛ و منظور پوشیده ماندن او از حواس ماست. ۲- خصوصیات فیزیکی جن از دید انسان؛ اعجاب آور است.عنصر اصلی وجودی جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک ؛در وجودش مانند بارباپاپا ؛می تواند به هر شکل و اندازه ایتبدیل شود. و بسیاری از چیزها را در یک آن ؛جا به جا کند .همچنین سرعت نقل مکان بسیار بالایی دارد. می تواند مثلا ظرف ۵ دقیقه فاصله بین لاهور و تهران را طی کرده و برگردد. ۳- جن ابزار ساز نیست ؛ وبه علت خصوصیات فیزیکی منحصر بفرد ؛قادر است در هر مکان و شرایطی زندگی کند ؛وبرای همین به خانه و مسکن نیازی ندارد. زیرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نیست .جن به وسایل حملو نقل بی نیاز است ؛ و از اینجا می توان فهمید که جن ها دارای صنعت و تکنولوژی نیستند ؛ و شهر و کاشانه ای ندارند مکان معمول زندگی آنها کوه وجنگل و دشت است. ۴- جن مانند همه جانداران غذا مصرف میکند . اما به مقداری بسیار کمتر از انسان. ۵-جن ها مثل انسان جنسیت ونر یا ماده دارند . تولید مثل می کنند و تشکیل خانوادهمی دهند ؛ و به صورت جماعت زندگی می کنند و جامعه ندارند. ۶- جن نسبت به انسان زیاد عمر می کند . حدود ۱۰۰۰ سال به بالا .جن هایی که در سوره ی جن از آنها نامبرده شده ؛ که وقتی اولین بار آیات قرآن را شنیدند ؛ از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب می شدند ؛ احتمالا هنوز زنده اند . جن ها مانند انسان داناونادان ؛.فرمانده و فرمانبردار ؛ ارباب و بنده ؛ کافر و متدین ؛ شفیق و شرور دارند.وقتی که مردند از بین میروند و نیازی به قبر و گورستان ندارند. ۷- جن دارای عقل است . اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنایقوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش ؛ و قوه تشخیص است ؛ به اضافه هوشی سرشار ؛ اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده. ۸- جن ها مانند انسان نامگذاری می شوند ؛ و دارای اسم و رسم و شهرت هستند دارای زبان خاص ؛ و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدمیان. ۹- معروف ترین جن ؛ ابلیس ؛ یا همان شیطاننام دارد ؛ که وصف حال او را شنیده اید ؛ که چون بسیار در قرب به حق کوشید به جایگاه فرشته های مقرب رسید ؛اما چون حاضر به سجده بر انسان ؛ یعنی شریک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد. ۱۰- جن در شرایطی قادربه تسخیر انسان ؛ و انسان در شرایطی ؛ قادر به تسخیر جن است . انسان مسخر شده را مجنون؛ یا دیوانه ؛یا دیو زده ؛ و جن تسخیر شده را ؛موکل می نامند. گویند خود جنیان بر سه قسمند: دیو.؛جن وپری ؛که از لحاظ مکانی ؛ مادون فرشته هستند. ۱۱- جن می تواند در مواردی تربیت شده ؛ بهانسان خدمت کند. چنین سنتی در میان جنگیرانایران و پاکستان وهندوجود دارد . اما به طور کل ؛ نه بودا ؛ نه دالای لاما ؛ نه اولیاالله ؛ و نه عرفا و نه پیامبران هیچکدام ؛بهمدد خواستن از موجوداتی که مثل انسان ؛خطا و اشتباه وگناه می کنند ؛توصیه نکرده اند اما همگی؛ وجود آنها را تایید کرده اند . ۱۲- جنیان مانند امواج رادیویی و ماهواره ای ؛با ما هستند ظاهر نمی شوند ؛اما حاضرمی شوند و بعضی از انها ؛درخانه ها و بدن شخصیت های ضعیف ؛رفت و آمد می کنند. یکی از راه های دور کردن جنهای مزاحم؛خواندن و آویختن ۴ آیه از قران است ؛ که با قل شروع می شوند . وبسیاری ادعیه ؛که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچیست!؟ ۱۳- جن ها ؛ بعضی از مارا؛ به شکل همزاد و غیر همزاد دوست دارند ؛ کمکمان می کنند ؛همینطور جواهرات و اشیای قیمتی ما ؛ازجمله انگشترهایی با نگین سنگ (مخصوصا عقیق)را بسیار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آیات و اوراد حکشده باشند) .اگر دوستمان داشته باشندو سخنی با ما داشته باشند ؛بیشتربهخوابمان می ایند و دلسوزی خود را اعلام می کنند .خیلی ازآنها خدمتگذار ارواح اولیا هستند و دست ماراگرفته اندو خیلی ها هم به کرداراکثرآدمیان اهلشیطنت.بیشتر آنها بی ضررند و مثل ما گرفتار این دنیا و درگیر و دار تقدیر خویشند. ۱۴ - اما آنان که ماورای طبیعت ؛ و موجوداتش را باور ندارند؛ چند دسته اند:کسانی که انچه که نمیبینند را باور ندارند. اینها معمولا فقط آنتی تزقصه های جن وپری مادربزرگ ها هستند؛ که حتی زحمت دانستن کوچک ترین اطلاعاتی جز نقد داستان گرمابه های تاریک وکوتوله های پاسمی و عروسی جن ها رابه خودشان نداده اند. این تیپ آدمها از۷ سالگی که مادر بزرگه داستان های جن وپری را برای ترساندنو خواب کردنشان تعریفمی کرده ؛هنوز زیر لحاف هستند.و یا اینکه هارد دیسک کوچکشان از مسئله پر شده و دیگر تاب و یارای درک و پذیرش راز را ندارند.مثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا دیده اند.و گروهی که پوچ یاابسورد هستند: کسانی که خویش را منکرند چه رسد به ماورای خویش . و گروه آخر کسانی که جنها ؛ دستشان می اندازند و در مجالس احضار ارواح ؛در نقش یک روح برایشان شیرینکاری می کنند ؛تا فردادر مدح روح ؛کتاب چاپ کنند و جایزه بگیرند. جن برای انسان ؛ از انسان خطرناک تر نیست. همانطور که انسان برای کوسه ؛ از کوسه خطرناک تر است!(در تاریخ بشر حتی یک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالی که فقط در دوره حکومت استالین ۳۵ میلیون روس به قتل رسیدند آمار کشتار جنگ های مذهبی صلیبی و جنگ های جهانی و قومی و قبیله ای پیش کش) در حقیقت هیچ چیز ؛ هراس ناک تر و هوس ناک تر از انسان نیست ؛ که به قول توماس هابز :انسان گرگ انسان است. ۱۵- در کل؛ و بدون در نظر گرفتن موارد خاص ؛آنها به ما کاری ندارند .ماهم به آنها کاری نداریم.

حیاط خانوادگی در عالم ارواح

حیات خانوادگی در عالم ارواح سخنان سویدنبرج درباره حیات خانوادگی در عالم ارواح : در این مورد این فیلسوف چنین می گوید :ساکنین آسمان ها از نوع بشری هستند و از دو جنس مخالف ( زن و مرد ) تشکیل شده اند . از ابتدای خلقت به حکم ناموس آفرینش زن برای مرد و مرد برای زن آفریده شده اند , محبت و جاذبه میان آنها فطری است . با توجه به این اصول می توان گفت که در عالم ارواح هم میان مرد و زن ازدواج و زناشوئی هست ولی ازدواج آن ها با ازدواج زمینی فرق دارد , زیرا ازدواج درآنجا عبارت از متحد شدن دو جزء در یک عقل می باشد که یکی را اراده و دیگری را هوش می گویند . پس در آنجا شوهر با وظیفه عقلی عمل می کند و زن با وظیفه اراده . وقتی که میان عقل و اراده اتحاد کامل به وجود آید هر کدام از آن ها نسبت به دیگری احساس محبت می کند که آن را محبت روحی می نامند که به آن زندگی مشترک هم می گویند . این وحدت از لحاظ تمایل شکل خارجی هم در میان آن ها لازم است . ( منظور این است که زن و مرد در عالم روح گرچه از حیث شکل خارجی به ظاهر جدا از هم هستند ولی وحدت فکری و عاطفی آن ها راکاملآ به هم نزدیک کرده بطوری که عملشانمانند یک اراده و با یک عقل می باشد _ مترجم ) پس بر حسب طبیعت می بینیم که مرد با دستور عقل عمل می کند ولی زن با الهام عاطفه و از حیث شکل خارجی هم می بینیم که مرد خشن تر واز لحاظ زیبایی کمتر و از حیث جسد هم قوی تر است ولی زن دارای لطف و زیبایی می باشد که از حیث جسد نرم تر و از لحاظ ترکیب سیال تر است .فرق میان مجسمه هوش و اراده از یک طرف و فکر و عاطفه از طرف دیگر مانند فرق میان حق و خیر از سویی و ایمان و محبت از سوی دیگر می باشد . وقتی که هوش و اراده در نزد زن و مرد به طور یگانگی موجود باشند . پس موجود انسانی به یکی از این دو نسبت داده می شود ولی در آسمان ها هیچکدام به دیگری برتری ندارند . زیرا اراده زن از اراده شوهرش ناشی می شود و همجنین عقل مرد از عقل زنش با هم ظهور میکنند . جون لازم است یکی فکر کند و دیگری اراده نماید . بدین جهت است که آن ها به منزله وجود واحد محسوب می شوند . وقتی که میان آن ها وحدت عقلی باشد , ازدواج تحقق پیدا می کند . هر کدام از این زن وشوهر در عالم روح , مایل هستند آنچه را که عقل مالک می باشد به دیگری بدهند . همانطور که آن ها در عقل با هم متحد هستند در خیر و حق با هم وحدت دارند چون عقل از سوی آفریدگار حق مقدس القاء می شود همانطور هم اراده از خیر مقدس القاء می گردد . در این صورت هر چه که این یکی اراده کند آن دیگری هم همان را اراده می کند و هر چه که یکی دوست بدارد دیگری هم همان را دوست می دارد جون در عالم روح آزادی از محبت سرچشمه می گیرد .بنا بر این هر کدام ازآن ها به دیگری تحکم کند , آزادی در میان آنها از بین می رود و تحکم کننده , تحکم شونده را بنده خود کرده , خود هم بنده خود کرده , خود هم بنده شهوت شده است . ولی آزادی که حب آسمانی را ( حب میان ارواح ) درک نکند , نمیتواند مطالب بالا را بفهمد , زیرا هنگامی که برتری طلبی در میان آنها داخل شود تجربه در میان آنان به وجود می آید آن وحدت اراده و عقل از بین می رود . چون برتری طلبی آزادی اراده را از بین می برد و کسی که مالک آزادی باشد مالک محبتهم نخواهد بود پس وقتی که سروری و تحکم با اراده تعارض پیدا کرد , نفرت از یکدیگر جای محبت را می گیرد . زن و شوهری که با چنینازدواج ( برتری نسبت به یکدیگر ) زندگی کنند همیشه در جنگ و جدال هستند اگر چه در ظاهر به حکم مصالح زندگی آرامش را در میان خود حفظ می کنند ولی چون پس از مرگ , آنمصالح از بین می رود آن اختلاف باطنی ظاهرمی شود . بنا بر این اگر چنین زن و شوهری در جهان ارواح باشند فقط به حکم عادت عقلی است . نکته قابل توجه این است که در حیات روحی آزادی فردی که هر کدام از زن و شوهر در زمین داشتند از بین می رود ولی ممکن است که گاهی در نزد بعضی از ارواح , علاقهظاهری به زوجیت پیدا شود . لکن مادامی که آن ها در دوست داشتن یکدیگر متکی به نیکی توأم با حق نشوند , محبت واقعی زن و شوهری در میان آن ها پدید نمی آید , چنانکهباز هم این دانشمند می گوید : ازدواج عالمروحی با ازدواج جهان زمینی فرق دارد , زیراوظیفه اصلی زن و شوهر عالم روح , رشد دادن حق و نیکی است . چون درآنجا زن و شوهر , در این دو باهم متحد شده اند . برای اینکه در جهان روح انسان بیش از همه نیکی و حقیقت را دوست دارد و این دورا با هم جمع می کند . پس از این همه توضیحات آشکار می شودکه ازدواج عالم روحی شبیه ازدواج جهان زمینی نیست زیرا در عالم ارواح شادمانی های روحی حیات آن ها را تغذیه می کند . بنا بر این سزاوار نیست ازدواج عالم روحی را که به منظور اتحاد در عقل برای دریافت نیکیو حقیقت عملی می شود , با ازدواج جهان زمینیکه بیشتر روی شهوات نفسانی و علایق با هم مقایسه کنیم . ولی در روی زمین می توانیم آن شادمانی هارا فرح و سرور زیاد بدانیم چون در این جهان بیشتر شادی ها مربوط به لذات جسمانی است , نه روحی , زن و شوهر عالم روح را نمی توان زن و شوهر نامید بلکه باید به آن ها شریک اطلاق کرد. با توجه به این مطالب جا دارد که فرمایشات حضرت مسیح را درباره ازدواج بیان کنیم . ارواح وقتی کلمه « زنا » را می شنوند همهفرار می کنند . پس آدمی هر وقت برای لذت مرتکب زنا شود درهای آسمان را به روی خود می بندد . وقتی که درهای آسمان بسته شد ,درهای ارتباط با خداوند هم به رویش بسته می شود به همین جهت است که میل به زنامیل به از بین بردن اتحاد خیر و نیکی با حق شناخته شده . این میل , میلی جهنمی است که مخالف آن نعمت ازدواج آسمانی می باشد . در این باره ( وجود زناشوئی در عالم ارواح ) استاد موریس ماگر مطالبی می گوید که مفاد آن چنین است : عفت لازمه زندگی است ,پس کسی که می خواهد دور از نگاههای عادی چشمان فیزیکی باشد , باید عفت داشته باشد .باز هم عفت برای کسی لازم است که می خواهد از عواقب زشت حوادث شهوت فرار کند ,

کاخ اشباح

یکی از مشهورترین کاخهای کالیفرنیاست که توسط سارا وینچستر بیوه یکی از اشراف زادگان آمریکا، بنام ویلیام وینچستر ساخته شده است و اما رموز جالبی در مورد کاخ وجود دارد... کاخ وینچستر(Winchester House)، یکی از مشهورترین کاخهای کالیفرنیاست که توسط سارا وینچستر بیوه یکی از اشراف زادگان آمریکا، بنام ویلیام وینچستر ساخته شده است و اما رموز جالبی در مورد کاخ وجود دارد که باعث شده شهرت این عمارت بیشاز یک بنای تاریخی باشد! در سال 1881 وقتی سارا، فقط چند سالبعد از مرگ تنها کودک خود، همسرش ویلیام را نیز در اثر ابتلا به سل ازدست داد، به خود قبولاند که خانواده اش نفرین شده و یکی از دوستانش که احضار ارواح میکرد، به او گفت که نفرین اشباح تمام کسانیکه با تفنگ وینچستر کشته شده اند، او را گرفته است و راه حل نجات سارا این است که او به جای دوری نقل مکان کند و خانه ای بسازد اما ساخت خانه هیچوقت قطع نشود زیرا به محض اینکه ساخت خانه رامتوقف کند، نفرین اشباح، باعث مرگ اوخواهد شد. سارا وینچستر سخنان دوستش را باور کرد و زمینی به مساحت بیش از 4000 مترمربع را در منطقه سن خوزه کالیفرنیا خرید و 16 کارگر ساخت و سازی بی وقفه را شروع کردند که نزدیکبه چهل سال به طول انجامید. یکی از نکات عجیب در مورد خانه این بود که نقشه ی ساخت نداشت و تنها تعدادی از اتاقها نقشه داشت که سارا آن را طرح ریزی کرده بود. بخشهایی از خانه ساخته میشد، سپس اصلاح میشد یا بکلی تغییر میکرد، تخریب و دوباره بازسازی میشد و این روند 38 ساله تاتاریخ مرگ سارا ادامه پیدا کرد. بعد از مدتی او خرافات خود را نیز درساخت خانه دخالت داد و تزیینات عجیبی را اعمال کرد، مثل دری که به یک دیوار خالی باز میشد، اتاقهای مخفی، راه پله هایی که به هیچ جا نمیرسید یا درهایی که به یک مسیر انحرافی منتهی میشد و تعداد زیادی از دالانهای اسرارآمیز و یا مثلاً استفاده از عدد 13 برای تعداد شمع دانها، ردیف های درختان، تعداد پنجرههای حمام و . . . امروزه، هر جمعه ای کهمصادف با 13 ماه باشد، ناقوس موجود در خانه را در ساعت یک بعدازظهر به یاد سارا، 13 بار به صدا درمیآورند. او بخاطر اعتقادش درباره اشباح کاخ، هیچگاه بیشتر از یک شب در یک اتاق نمیخوابید و هر شب بصورت تصادفی یکی از اتاق خوابها را برای استراحت انتخاب میکرد و از نیمه شب تا ساعت دو بامداد با ارواح گفتگو میکرد! زلزله سال 1906 سان فرانسیسکو باعثخرابی سه طبقه بالایی عمارت شد و خودسارا نیز ساعتها در یکی از اتاق خوابها محبوس شده بود و کارگران ساختمان او را نجات دادند. او که اعتقاد داشت زلزله نیز کار اشباح است، نیمه جلویی خانه را که ناقص و نیمه ساخته بود، بست. سارا وینچستر در سال 1922 در حدود هشتاد سالگی فوت کرد و گروه ساختمانی او، فوراً کار را تعطیل کردند و تا امروز تعدادی از اتاقها و دیوارها نیمه تمام رها شده است. اکنون عمارت وینچستر بعد از آن زلزله، 160 اتاق، 47 اجاق، 10000 قطعه شیشه برای پنجره ها، 17 بخاری، 950 در و 40 راه پله دارد. امروز که این عمارت، یک بنای توریستی است، هنوز بازدیدکنندگانی هستند که اعتقاد دارند این کاخ، خانه ارواح است و صداهای عجیب و غریبی از آن به گوش میرسد! همچنین در شبهای هالووین و جمعه هایی که 13 ام ماه هستند، در خانه مراسم نورافشانی برگزار میگردد.

اشباح بحرانی

اشباح بحرانی وجود اشباحی که نسبت به برقراری ارتباط پاسخ نشان نمی دهند ، باعث شده است که دانشمندان به این نتیجه برسند که آنها مدارک روحی ضبط شده ای ازیک حادثه هستند . « هارولد اوون » شاعر معروف انگلیسی دو هفته پیش از پایان جنگ جهانی اول کشته شد . برادر وی ویلفرد ، که در لحظه مرگ وی سوار بر کشتی و در حال سفر بود ، توضیح می دهد کهناظر ظاهر شدن او بوده است . ویلفرد می نویسد : «...او حرف نمی زد و تنها بهآرامترین شیوه ای که خاص وی بود ، لبخند بر لب داشت... من به شدت احساس خستگی می کردم . دراز کشیدم و بی درنگ به خوابیعمیق فرو رفتم . چنان بود که گویی بی هوش شده ام . زمانی که بیدار شدم با اطمینان کامل دانستم که هارولد مرده است .» بعدهامشخص شد که هارولد در دقایق مرگ ، بر برادرش ظاهر شده است . مشاهده اشباح بحرانی ، شایع ترین مورد از موارد مشاهده اشباح هستند . بسیاری از افراد سوگوار ،ادعا کرده اند وقتی بستگانشان در لحظه احتضار قرار داشته اند ، شبح آنها را دیده اند . بهاین ترتیب ، گونه ای از اشباح بحرانی ، روح یا روانی است که در فاصله 12 ساعت از مرگ یک انسان ظاهر می شود . این فاصله زمانی ، ممکن است قبل یا بعد از وقوع مرگ باشد . نکته جالب آنکه همه ارواح، مربوط به انسانهای مردهنیستند . در برخی موارد ، ارواح مربوط به انسانهای زنده ای بوده اند که از فرسنگها دورتر بر آشنایان و بستگان خود آشکار شده اند . اعتقاد بر این است که ظهور این گونه اشباح ، در واقع نوعی تقاضای کمک در شرایطمواجهه با خطر و رنج است که به صورت پیامی روانی ارسال می شود و در اغلب مواقع خود فرد درگیر ، از این مطلب که در حال ارسالچنین پیامی است ، آگاهی ندارد . گاهی این گونه پیامها به صورت سخنانی ارسال می شوند که از فواصل دور قابل شنیدن هستند . برای مثال ، طی دو جنگ جهانی تعداد گزارشهای مربوط به مشاهده ارواح بحرانی در هر ماه سر به 250 تا 400مورد می زد . در برخی موارد ، ارواح عزیزانی که دچار فشار روانی ناگهانی یا بحرانهای شدید می شدند ، کیلومتر ها دورتر از محل واقعی حضور آنان مشاهده می شد . پیکر این افراد اغلب به صورت مجروح آشکارمی شد . به گونه ای که شخص مشاهده کننده ، استنباط می کرد که روح عزیز کشته شده خود را دیده است . در واقع ، آنان بعدها کشف می کردند که شخص مورد نظر آسیب ندیده ، بلکه در لحظه ظهور شبح در وضعیت بحرانی قرار داشته است و این وضعیت ، قویا احتمال دچار شدن به جراحات جسمی را مطرح می کرده است . همچنین این امکان وجود دارد که شخص در دوردست بتواند خطری را که برای یکی از دوستان در شرف وقوع است ، دریابد و او رابه وسیله شبح بحرانی از این مطلب آگاه سازد . یکی از مثالهای مستند متعددی که در این باره وجود دارد، مربوط به زنی به نام « هلن کرون » است . او شبح یکی از دوستان خود را مشاهده کرد که به او هشدار می داد به سراغ کودکش برود و نگاهی به اوبیندازد . هلن بی درنگ این کار را کرد و با تعجب دریافت که بچه ، کشویی پر از کاردهای تیز را باز کرده است . یک نمونه تاریخی دیگر از موارد مشاهده اشباح بحرانی ، مربوط به مرگ « ناپلئون بناپارت » است . او در سال 1821 میلادی ،به هنگام تبعید در جزیره سنت هلن ، در میانه اقیانوس اطلس در گذشت . در روز فوت ناپلئون ، مادر او در منزل خود مرد غریبه ای را مشاهده کرد که چهره خود را پوشانده بود . مرد غریبه به مادام بناپارت گفت که « امپراطور از دنیا رفت » وسپس با عجله خانه را ترک کرد . مادام بناپارت سراسیمه از مستخدم خود سوال کرد که فرد ناشناس به هنگام خروج از کدام سمت رفت ، و مستخدم با تعجب پاسخ داد که هیچ کس از منزل بیرون نرفته است. خبر رسمی مرگ فرزند 10 روز بعد به مادام بناپارترسید .